جدول جو
جدول جو

معنی تنه ده - جستجوی لغت در جدول جو

تنه ده
(تَ نَ دِهْ)
دهی از بخش سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
بنایی که سقف و دیوارهای آن بر روی هم فروریخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگ دل
تصویر تنگ دل
افسرده، اندوهگین، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنک دل
تصویر تنک دل
نازک دل، رقیق القلب، برای مثال تنک دل چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند (سعدی۱ - ۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبنده
تصویر تنبنده
لرزنده، جنبنده، بنایی که در حال فروریختن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
به خودپیچیده، درهم کشیده، فشرده شده
فرهنگ فارسی عمید
(تِ نِ دُ)
جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگۀ داردانل که امروز آن را ’بزچه اطه سی’ می نامند... یونانیان در جنگ ترویا برای اغفال خصم خود را در این جزیره مخفی کردند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا
(نُهْ دَهْ)
زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است. (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). زینت. آرایش. پیرایش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
بخود پیچیده در هم فشرده ترنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجنده
تصویر تنجنده
بخود پیچنده در هم فشرده ترنجنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
جنبیده لرزیده، بنایی که سقف و دیوار های آن فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبنده
تصویر تنبنده
جنبنده لرزنده، بنایی که در حال فرو ریختن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه لش
تصویر تنه لش
سخت عاطل و گریزنده تنبل، بی تعصب، بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه دار
تصویر تنه دار
تناور، درخت ساقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنک دل
تصویر تنک دل
نازک دل حساس رقیق القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج ده
تصویر تاج ده
پادشاهی ده، ارجمند کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنه دل
تصویر تشنه دل
تشنه عطشان، مشتاق آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهنده
تصویر ترهنده
آراسته و منظم و با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبنده
تصویر تنبنده
((تَ بَ دِ))
جنبنده، لرزنده، بنایی که در حال فرو ریختن باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبیده
تصویر تنبیده
جنبیده، لرزیده، بنایی که سقف و دیوارهای آن فروریخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنجنده
تصویر تنجنده
((تَ جَ دَ یا دِ))
تنجیدن، به خود پیچنده، درهم فشرده، ترنجنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
((تَ دِ))
به خود پیچیده، در هم فشرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
Tense
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
tendu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اندام
فرهنگ گویش مازندرانی
از تو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
напряжённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
angespannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
напружений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
napięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
紧张的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
tenso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
gespannen
دیکشنری فارسی به هلندی